اسم این فونت رو از شعر «قصهٔ شهر سنگستان» مهدی اخوان ثالث عزیز گرفتم. تو این فونت که از لحاظ وزنی سنگین و از دید فرمی در عین نرم بودن سخت هم هست، حروف و نقطهها با پیوند ظریفی به هم متصل شدن که در نگاه اول فرم ملایمی ایجاد میکنن. اما اگه به کلیهٔ حروف تو یه جمله یا پاراگراف دقت کنیم بیشتر همون حس سختی و زمختی سنگ رو میدن 😉 انگار که روی هم رفته میشن: «قصهٔ شهر سنگستان»!
بعضی از حروف این فونت طوری فرم گرفتن که انگار باید کشف رمزشون کرد. برای تیترها و طراحی لوگو و جاهایی که تو پوستر و تایپوگرافی میخواین یه حس توامان که بالا راجع بهش نوشتم ایجاد کنین میتونه مفید باشه. همون طور که تو تصاویر میبینین با وجود سنگینیای که داره تو سایزهای ریزتر هم خواناییشو حفظ کرده و انگار یه کم ملایمتر هم میشه. این فونت فارسی نمایشی میتونه فرم نوشتار با دست یا ماژیک رو هم القا کنه، چون تقریبن هیچ زوایهٔ تند و تیزی درش نیست. همش نرمی هست و لطافت! و از طرف دیگه وزن ضخیمش به دادش میرسه و اون رو از بیحالی در میاره و یه شخصیت جدی بهش میده. مثل یه دوستی میمونه که ظاهرش غلط اندازه و ممکنه همه ازش بترسن اما در باطن لطیف و گل و بلبله!